مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

پسرم ميدوني تا الان چند كيلو شدي ؟

پسر كوچولوي عزيزم ، سلام ديروز چهارشنبه 28/2/90 من سر كار نرفتم و كل روز رو بدون دغدغه كار باهم گذرونديم . هر چند كه نذاشتي ماماني يه كم استراحت كنه ، چون خيلي وول خوردي . پاهام هم خيلي درد ميكرد . صبح رفتيم آزمايشي كه دكتر نوشته بود و داديم و ناهار رفتيم خونه مامان زري . خاله محيا كلي حركتهاتو ديد و خنديد . عصري هم با بابا مهدي رفتيم سونو گرافي آخه قرار بود وضعيت سلامت جسماني شما بررسي بشه و وزنت و سنت تعيين بشه . آقا دكتره وقتي سونوگرافي ميكرد پرسيدم كه تو الان تو چه وضعيتي هستي و دست و پاهات كجاي شكم مامانيه ؟ بعدش هم متوجه شدم كه پاهات تو پهلوي چپ منه ، و اون قسمتي كه بيشتر از همه سفته و قلنبه بيرون ميزنه ( روي شكم مامان مايل به سمت را...
29 ارديبهشت 1390

پسرم ميدوني كي قراره به دنيا بياي ؟

سلام گل پسرم. ديروز دو تايي رفتيم دكتر ، بعد از اينكه كلي منتظر مونديم نوبتمون بشه ، بالاخره رفتيم توي اتاق خانوم دكتر و ايشون تاريخ به دنيا اومدن شما رو 22 خرداد تعيين كردن . من هم يه كمي چكش كردم كه اگه ميشه زودتر مثلاً 16 خرداد ، ولي خانوم دكتر فرمودند كه اصلاً راه نداره . خب آخه ماماني دلش واست تنگ شده .... قرار شد كه يه آزمايش ادرار و يه سونوگرافي انجام بدم و ببرم پيش دكتر تا وضعيت سلامت جسمانيتو بررسي كنه . راستي يادم رفت بگم خانوم دكتر دل مامان رو هم معاينه كرد و صداي قلب كوچولوتو واسم گذاشت . هميشه انگار داشتي اسب سواري ميكردي ، ولي اين دفعه نميدونم فكر كنم بدو بدو كرده بودي چون از هميشه تندتر بود . اميدوارم كه سالم و ...
27 ارديبهشت 1390

پايان 36 هفتگي پسرك عزيزم

سلام گل پسرم . امروز 36 هفته شما تموم ميشه . مبارك باشه عزيزم . خشگلم شبا ورجه وورجه ميكني نميزاري ماماني بخوابه . به هر سمتي كه ميخوابم يه لگد محكمي ميزني . نميدونم فكر كنم الان پاهات تو پهلوي راستم باشه چون ضربه هایی که میزنی خيلي محكم و قويه . دوست دارم دكتر آخرين نوبت سونوگرافي رو تعيين كنه تا ببينم تو چه جوري تو دل ماماني قرار گرفتي و شيطوني ميكني . به هر حال ضربه هايي كه ميزني منو شاد ميكنه چون ميفهمم كه گل پسرم حالش خوبه . امروز نوبت دكتر دارم . دكتر قراره كه واسه ماماني استعلاجي بنويسه كه ديگه از دوم ، سوم خرداد سر كار نرم و دو تايي بشينيم تو خونه و استراحت كنيم .دل بابايي بسوزه چون ما همش ميخوابيم و بابايي بايد پاشه بره سر...
26 ارديبهشت 1390

تقديم به همه ماماناي خوب

 مامانهاي عزيزي كه منتظر به دنيا اومدن يه فرشته ي كوچولو هستيد ، سايتي كه آدرسشو در زير واستون ميزارم رو دوست عزيزم مليحه جان در حدود 6 هفتگي به من داد . خيلي سايت جالبي بود . چون هر هفته تغييرات جنين رو چك ميكردم و ميدونستم كه پسرم به چه مرحله اي رسيده . اميدوارم شما هم خوشتون بياد . http://www.vatandar.com/amuzesh/bardari/index.htm ...
26 ارديبهشت 1390

اتاق گل پسر

روز چهارشنبه 14 ارديبهشت ماه بود كه مامان زري و بابا بهمن و خاله محيا ، تمام وسايل گل پسر ما رو براي چيدن و مرتب كردن تو اتاقش اوردن . لباساي خشگل و كوچولو و رنگارنگ . اسباب بازي و تخت و كمد و كالسكه و ..... كلي چيز خشگل كه وقتي ميبينيشون دوست داري با همشون بازي كني . اتاقش خيلي قشنگ شده . ما هر روز يه كم از وقتمون رو توي اتاق پسر كوچولومون ميگذرونيم .     دست مامان زري و بابا بهمن درد نكنه . البته بقيه وسايلش هم خيلي قشنگه ولي من فقط چند تا نمونه ازشون گذاشتم . ...
24 ارديبهشت 1390

انتخاب اسم خیلی سخته !!!!

امروز دوباره توي سايت هاي مختلف دنبال اسم بودم . با اينكه اسم پسر كوچولوي خودمونو انتخاب كرديم ، ولي دوست دارم كه اسمش بهترين و زيباترين اسم دنيا باشه .انتخاب خيلي سخته . دوست دارم يه اسمي داشته باشه كه بعداً كه بزرگ ميشه خودش از اسمش ، خوشش بياد ، ضمن اينكه دوست دارم اسم اصيل ايراني باشه . بابا مهدي هم هنوز نظر قطعيشو نداده كه من هم از اين بلاتكليفي اسم در بيام . امروز كه از سر كار برم خونه ميخوام ليست نهايي اسم هارو بزارم جلوش تا از بين اسمهاي انتخابي من يكي رو انتخاب كنه . پسرك عزيزم ، الان تو هفته 36 هستي ،زورت خيلي زياد شده ها . ولي يه كمي تنبل تر از قبلي ، چون تعداد حركت هايي كه ميكني از قبل كمتر شده ولي وقتي هم تكوني به خودت ميدي ...
22 ارديبهشت 1390

خستگي

امروز پايان34 هفتگي پسر كوچولوي منه . شبها اصلا خوب نميخوابم ، واسه همين در طول روز همش خسته و بي حوصله هستم . پاهام خيلي درد ميكنه و از همه بدتر اينكه وقتي پشت ميزم مشغول كارم آقا پسر كوچولو موچولو لگد ميزنه و اذيتم ميكنه و مجبورم يه كمي لم بدم كه جاش راحت باشه و اينطور نشستن هم باعث ميشه كه نتونم خوب كارمو انجام بدم . يواش يواش بايد يه فرصتي به خودم بدم . به خاطر جا به جايي خونه هنوز وسايل ني ني رو هم نچيديم و منتظريم كه خونمون زودتر سر و سامون بگيره . تو اين هفته هاي آخر همه كارا با هم قاطي شده .... خيلي خسته ام .... ...
19 ارديبهشت 1390
1